منطق شهادت طلبی
شبهه
کسی می گفت:
مدام دم از شهدا می زنید, کارتون ذکر گفتن است, دریغ از کمی کار زحمت دار.آخر با سلام و صلوات که نمی شود کشور را اداره کرد.آرزوی شهادت کردنتان که به وصف نمی آید ...
پاسخ
بسیار جای تشکر دارد شبهه وسوالی که ما را بر آن داشت تا هر چه بیشتر از شهدا بگوییم. روزی دشمنان اسلام , ولیّ خدا را در صحرای کربلا شهید کرده و بدنش را لگدکوب سم اسبان نمودند و خاندانش را به اسارت و خواری کشاندند, با این نیت و تصور باطل که می توانند بدین طریق راه حق را تاریک نموده و برای همیشه بر قدرت و حکومت سراب گونه ی دنیا تکیه زنند. اما همین دشمنان نادان با اسارت و منزل به منزل بردن اهل بیت, اسباب رسوایی خویش و تبیین حماسه ی عظیم عاشورا و بیداری مردمی که در غفلت خفته بودند فراهم نمودند.از این شبهه کننده سوال می کنیم: چرا از شهدا نگوییم؟ شهدا براستی چه کسانی هستند؟ آنها که رفته اند! چه نقشی در زندگی ما می توانند ایفا کنند؟ این ها سوالاتی جدی و حیاتی است و در اذهان بسیاری از دوستان و دشمنان مبهم است.و پاسخی باید شایسته و در خور شهدا و منطبق با منابع دین با استمداد از ارواح پاک شهیدان در چند شماره به این مهم پرداخته و جای مطالعه , تفکرو تجربه را برای مخاطب محترم باقی می گذاریم.شهادت یعنی: مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس که در مکتب اسلام "جهاد" نام دارد.امیرمومنان علی علیه السلام در نهج البلاغه فرموده اند: اِنَّ الجِهادَ بابٌ من اَبوابِ الجنة فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ اَولیائهِ. همانا جهاد دری از درهای بهشت است .دری که خداوند به روی همه نگشوده است.هر فردی لیاقت ندارد تا باب جهاد بر او گشوده شود.خداوند باب جهاد را بر رویی دوستان خاص خود, مجاهدین می گشاید.و این مجاهدین بالاترین اولیاء و دوستان خداوند هستند؛ زیرا مجاهدین را حضرت مساوی با « خاصّة اولیاء الله» می شناسند. بهشت را درهای بسیار است. اما شهدا از درهای خاص وارد می شوند. زیرا, در آن عالم درجات است نه طبقات. هر کس به حسب درجه ی ایمان و تقوایی که در این دنیا کسب نمود, در آن جهان دری به رویش گشوده می شود.هر کسی در مرتبه ای پاک است یکی حسادت ندارد,یکی حرص ندارد,آن دیگری بخل ندارد,و آن دیگری اهل گناه نیست. اما شهید و مجاهد پاکترین پاکان است.زیرا پا روی هستی خود نهاده و خداوند نیز وعده داده که با ریختن اولین قطره ی خون پاک می شود.آری مجاهدان آن خاصان الهی اند که باب ورودشان نیز متفاوت است.آیا شهدا غبطه ندارند! شهیدان تمام دارایی خود را در طبق اخلاص نهاده و از میان تمام معامله گران, خداوند را طرف معامله قرار داده اند. بقیه ی مردم عمر و هستی و دارایی خود را صرف چه راههایی می کنند! طرف های معامله در عالم بسیار است.در جای دیگر امیرمومنان علیه السلام, جهاد را به زره تشبیه نموده اند: دِرعُ اللهِ الحَصِینة : جهاد, زره نفوذ ناپذیر خداست. شهید سپر است که از ورود ضربات بر پیکر دین جلوگیری می کند. شهید سپر الهی است.آیا وصفی باشکوه تر از این و شأنی عالی تر از این برای انسان می توان یافت!
نشاط شهید و شهادت
آن روحیه ی خاصی که در مسلمانان صدر اسلام بسیار به چشم می خورد با چه تعبیری باید بیان کرد! رساترین تعبیر برای آن روحیه" نشاط شهادت" است(شهید مطهری-قیام و انقلاب مهدی- ص 80) آنگاه که رسول خدا مژده ی شهادت را به امیرمومنان (ع)وعده دادند,از علی علیه السلام سوال کردند: در آن وقت صبر تو چگونه خواهدبود؟ پاسخ دادند: یارسول الله! اینجا جای صبر نیست.جای شکر و سپاس است. معنی نشاط شهادت را در این سخنان درمی یابیم.علی ابن ابیطالب به امید شهادت زنده بود.اگر این امید را از او می گرفتند خیری در زندگی نمی دید.زندگی برایش بی معنی و بی مفهوم بود.(همان ص 81)پس آرزوی شهادت در دل و دعا و طلب شهادت در اصل معادل طلب نشاط برای زندگی است. آنکس که عشق به شهادت را در جان خود می پرورد, در اصل نشاط را در جان خود زنده می کند.نشاطی از جنس " بهجت و سرور دل" علاوه بر امیرمومنان, در بسیاری دیگر از افراد آرزوی شهادت را می توان دید.آرزوی شهادت از دعاهای رایج و مکرر مسلمانان در صدر اسلام بوده است و حکایات بسیار از آنها در تاریخ اسلام ذکر شده است. در ادعیه ی رسیده از ائمه علیهم السلام این موضوع به چشم می خورد. در دعاهای شبهای ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اَللهُمَّ برحَمتکَ فی الصّالِحین فَاَدخِلنا وَ فی عِلِّیین فَارفَعنا وَ قتلًا فی سَبیلکَ مَع وَلیکَ فَوَفِّق لَنا»شهید و آن کس که براستی آرزوی شهادت دارد( نه صرفا لقلقه ی زبان و شعارو ادعا) منطق و اندیشه ای عالی دارد.صرفا به طمع بهشت طلب شهادت نمی کند. بلکه از طرفی آرزوی لقای پروردگار را دارد درآن حالت و خلعت و لباسی که خداوند دوست دارد: و آن جامه ی شهادت است بخاطر دفاع از آرمان های الهی؛ و از طرفی روحش روح اصلاح و سازندگی است. جان باختن برای اصلاح امت و تقویت آرمان های الهی .طبیعی است که طرز فکر طالبان حقیقی شهادت با سایر مردم متفاوت باشد.چرا که منطق انسان های معمولی, بر محور منافع و مصالح فردی و تکاپو برای بیشتر داشتن و برتر از بقیه بودن در زندگی مادی است.و این دو دسته مسلم است که روش زندگی شان متفاوت باشد.بفرموده ی شهید مطهری, منطق شهید سوختن و احیا کردن است.منطق حل شدن برای احیا و زنده شدن جامعه است. یعنی شهید حتی برای زنده شدن خود نیز نمی سوزد, بلکه سوختنی در سطح عالی تر است.نه برای نفس خود بلکه بخاطر اجتماع می سوزد و روشن می کند. با این وصف, شهید مقدس ترین واژه هاست و شهادت عالی ترین هدف.شهادت عالی ترین تکامل برای یک انسان است.