سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پایگاه اطلاع رسانی مباشر
نادان کوچک است؛ هر چند بزرگسال باشد و دانا بزرگ است؛ هر چند کم سال باشد . [امام علی علیه السلام]
 
 

منطق شهید و شهادت طلبی 3

      شهید و شهادت با جهاد عجین شده است. جهاد یعنی تلاش و زحمت و مبارزه ؛ و آن کس که از جهاد روی گردان است پوشش و جامه اش ذلت و خواری است هر چند که به ظاهر خود را در طبقه ی جهادگران جا بزند .امیرمومنان فرمودند: من ترکه رغبة عنه البسه الله ثوب الذل و شملة البلاء و دیِّث بالصغار. (خطبه 27) آن کس که بدلیل بی میلی و بی رغبتی از جهاد روبگرداند خداوند جامه ی ذلت و روپوش بلا بر تن او می پوشاند. و او را لگدکوب حقارتها می سازد.

صفت بارز شهید, جهادگر بودن است. جهاد و تلاش حداکثری. شهدا هرگز به حداقل ها اکتفا نمی نمودند. در طلب علم حداکثری بودند؛در کارنامه ی زندگی بسیاری از شهدای دفاع مقدس می توان تحصیل علم در مدارس شبانه را بدلیل کار و خدمت در روز مشاهده نمود.شهدا انسانهایی تنبل و سست عنصر نبودند که از سر تفنن به جبهه رفته باشند و بطور اتفاقی هدف گلوله واقع شده باشند. "حاشا که خداوند حکیم  فعل اتفاقی انجام دهد" در عبادت وذکر پروردگار حداکثری بودند.هم خود را اصلاح می نمودند و هم اصلاح گر جامعه بودند.در عمل به احکام دین حداکثری بودند و به انجام حداقلی از احکام دین اکتفا نمی نمودند. در کار و تلاش برای تحصیل معاش حلال حداکثری بودند. در کارنامه ی زندگی یک نماینده ی مجلس و دکترای پلاسما به نام دکتر مصطفی چمران جالب است که عملگی و کارگری شبانه نیز ثبت شده است. شهدا انسان هایی بی تفاوت و حاشیه نشین نبودند؛چرا که بی تفاوتی و در حاشیه قرار گرفتن سبب حذف از اجتماع است.( رهبر فرزانه انقلاب اسلامی- 30/7/89)  

شهدا اهل مبارزه بودند.مبارزه ای که دو وجه دارد, مبارزه با دشمن درون و مبارزه با دشمن بیرون. و کارنامه ی قبولی این دو مبارزه ممهور به مهر شهادت است. شهدا افسرده حال و پژمرده نبوده اند.بلکه نشاط و رویش حرف اول آنها بوده است.شهدا نشسته نبودند. خداوند در تحسینشان فرمود: فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدینَ علیَ القاعِدین درجَه. " قاعدین" آنهایی هستند که نشسته اند و از عمل و تلاش دریغ دارند  و گویا خداوند نیز از آنها بیزار است.

شهدا وقت تلف کن نبوده اند. دنیا محل پا روی پا انداختن نیست. و شهدا این را بخوبی فهمیده بودند . این اشتباهی بزرگ است که تصور کنیم شهدا از روی شانس و اتفاق مورد عنایت الهی واقع شده وآنگاه ره صدساله را یک شبه طی نموده باشند. بلکه رنج و زحمت و کار طاقت فرسا و مظلومیت  در سیره ی عملی همه ی شهدا موج می زند. کافی است کمی رنج جستجو و مطالعه در زندگینامه ی آنها را بر خود هموار سازیم.

شهدا در کسب آگاهی و بصیرت و تعالی اندیشه و شناخت زمان, ممتازترین ها  بوده اند. بسیار شنیده ایم که مطالعه ی کتب حضرت امام خمینی ره و سایر کتب از این دست در دوران تاریک شاهنشاهی جرم بوده است . اما در عین حال به طرق مختلف این کتب دست به دست می گشت. سیر مطالعاتی شهدا و جوانان انقلاب همیشه مثال زدنی است.

شهدا جهادگر میدان شب نیز بودند.آنقدر با خدا کار کرده بودند که می دانستند و می فهمیدند که خداوند چه می کند و چه خواهد کرد. در یک کلام شهدا هم اهل ذکر بودند, هم اهل فکر بودند , هم اهل عمل بودند. و در همه ی این عرصه ها پیشتاز تر از همراهان و اطرافیان خود بودند. آری شهدا انسانهایی خارق العاده و متفاوت از بقیه نبودند. بلکه افرادی بودند دقیقا شبیه ما و از خود ما , که از داخل همین خانه ها و همین کوچه ها و همین شهر و دیار رفتند تا عرش خدا.

   اما خوب می فهمیدند و به موقع عمل می کردند. ندای فزت ورب الکعبه نشان افتخار کسی است که در میدان تلاش و مبارزه ی فردی و اجتماعی بی همتا است؛ اما از میان تمامی فضایلی که برخوردار است , شهادت را فیض عظمای خود می خواند و به شیعیانش نیز می آموزد. پس طلب و آرزوی شهادت, آرزویی عالی و هدفی بلند است که هدفی عالی تر از آن برای حیات نمی توان یافت. و آنگاه که انسان براستی آن را باور داشته و هدف خود قرار دهد, بی شک توقیق نیز بدنبالش خواهد بود؛ زیرا توفیق بهمراه نیت است و همچنین انرژی انجام عمل نیز از هدف بدست می آید. پس آنگاه که هدف عالی شد عمل نیز نیرو گرفته و تقویت خواهد شد. n


موسی مباشری ::: جمعه 90/11/14::: ساعت 11:7 عصر
 

منطق شهید و شهادت طلبی (2)

    تصمیم بر آن بود که درقسمت دوم این مقاله به بعد دوم سوال پرداخته شود.اما گویا نمی توان بسادگی از منطق شهیدان عبور کرد.در محفل انس با شهدا در محضر شهیدی زنده ، برادر چترایی جانباز هفتاد درصد که نفس کشیدنش با سختی و رنج تمام است ،بدنش کاملا شیمیایی و مشکل قلب و کلیه دارد پای چپش بی حرکت است و مشکلات جسمی دیگر.ماندنش در دنیای خاکی خود معجزه ای است. شهیدی است که چند روزی فرصت برای ما خاکیان است تا سخنان شهیدان را از زبان رفیق آسمانی شان مستمع باشیم. اینچنین لب به سخن گشود: «اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.» دوستان صلوات که می فرستیم قطعا به حضرت می رسد و همین الان هم می رسد.پس با توجه و با خلوص صلوات بفرستیم. سعی کنیم در مسیر بمانیم و قدم در قدم شهیدان بگذاریم.

18 شهریور سال 64 عملیات قادر بود.عملیات به بن بست رسیده بود. بچه های این عملیات بسیار مظلوم بودند.برخی مسئولان خواهان پایان جنگ بودند.تدارکات و امکانات نبود.عملیات انتقال نیروها در شرایط گرمای 50 درجه بسیار سخت بود.اما فرمانده مقاوم عملیات شهید احمد کاظمی تا آخر مقاومت نمود و انتقال نیروها به منطقه ی غرب که منطقه ای کوهستانی بود صورت گرفت.مراحل بعدی جنگ در فصل زمستان بود. اغلب نیروها کم سن و دانش آموزبا قوای جسمی کم بودند. امکانات غذایی بسیار کم بود. برف سنگین در ارتفاعات به چندین متر می رسید.مردم شهرها در زیر بمباران و در اوج تنگی و نبود امکانات جبهه را تنها نگذاشته و کمک می کردند.حضرت امام ره فرموده بود: اگر من تنها باچند نفر بمانیم اسلحه بدست می گیرم و می روم برای جنگ. شبها از شدت سرما کسی خواب نداشت.تمام این عملیات ، سختی بود و رنج. بیاد دارم که شبی با چهار پتو خوابیدم اما از شدت سرما خواب به چشمم نیامد. آن شب برای مظلومیت این بچه ها گریه کردم.پیاده روی های مکررو سپس عملیات با حداقل امکانات در برابر دشمنی کاملا مجهز در آن ارتفاعات یخبندان.بیاد دارم که نزدیک به 36 ساعت پیاده روی کردیم. تردید داشتم که این بچه ها در این شرایط وارد عمل شده و عملیات را انجام دهند.شهید احمد کاظمی شبی را تاصبح پای بی سیم بود و نیرو و کمک می خواست و گریه می کرد.مدام سفارشمان می کرد به توکل و صبر تا رسیدن تجهیزات. احدی حاضر نبود به عقب برگردد. همه ی بچه ها در آن شرایط فقط در فکر انجام وظیفه بودندو تا انتهای عملیات مقاومت کردند.حتی یک گلوله هم باقی نمانده بود.اکثر بچه های گردان شهید و یا زخمی شده بودند.این جمله را از همین بچه ها شنیدم و بیادگار ماند که : ما تا آخرین گلوله جنگیدیم. ما را حلال کنید ما تا آخرین لحظه جنگیدیم. این سخن یکی از شهدای عملیات قادر است. زخمی ها ماندند تا شهید شدند. جسدهایشان در همان جا ماند تا سالها بعد توسط گروه تفحص پیدا شدند.خود من از زخمی ها بودم. در میان اجساد شهدا, سربازان عراقی یک به یک شهدا را وارسی می کردند. افسر عراقی دست بر گردنم نهاد و فهمید که زنده ام و اسیر شدم.سوار ماشین شدیم به شهری بنام سید مصطفی وارد شدیم که مردم آنجا را به زور آورده بودند تا به سر و صورت اسرا گوجه ی گندیده و ... بیندازند. بچه هایی با آن وضع یخ زده و زخمی با آن شرایط گرسنگی و حال آغاز اسارت. 

اما دوستان حرف شهدا امروز چیست؟

انسان امروز با دیروز تفاوتی نکرده ، بلکه تفاوت ما با شهدا در باور و یقین است. شهدا باور کرده بودند که اگر خالصانه برای خدا برخاستند و حرکت کردند و اگر با خدا معامله کردند خدا هست.شهدا به غیر خدا توجه و چشم داشت نداشتند. شهدا " دقیق" بودند. در انتخاب دوست و همنشین ، در مقاومت و ایستادگی و صبر در عمل ؛ در نتیجه در عمل هم شیرمرد دبودند. بی نشاطی در شهدا معنا نداشت.به این خاطر که دلهایشان زنده شده بود با حضور خدا. شهدا اهل فکر و سپس عمل بودند.جبهه فقط محل نزول ملائکه نبود. شیطان هم بود و شهدا در نهایت سختی ها هم با نفس مبارزه کرده و ایستادند و هم با دشمن متجاوز.

 حرف آخر این شهید زنده این بود:اگر واقعا می خواهیم به شهدا برسیم ، باید برای آن سختی ها ریاضت بکشیم. شهدا آسایش طلب و راحت طلب و تنبل نبودند.


موسی مباشری ::: شنبه 90/11/8::: ساعت 4:17 عصر
 

منطق شهادت طلبی

شبهه

 کسی می گفت:

مدام دم از شهدا می زنید, کارتون ذکر گفتن است, دریغ از کمی کار زحمت دار.آخر با سلام و صلوات که نمی شود کشور را اداره کرد.آرزوی شهادت کردنتان که به وصف نمی آید ...

پاسخ

    بسیار جای تشکر دارد شبهه وسوالی که ما را بر آن داشت تا هر چه بیشتر از شهدا بگوییم. روزی دشمنان اسلام , ولیّ خدا را در صحرای کربلا شهید کرده و بدنش را لگدکوب سم اسبان نمودند و خاندانش را به اسارت و خواری کشاندند, با این نیت و تصور باطل که می توانند بدین طریق راه حق را تاریک نموده و برای همیشه بر قدرت و حکومت سراب گونه ی دنیا تکیه زنند. اما همین دشمنان نادان با اسارت و منزل به منزل بردن اهل بیت, اسباب رسوایی خویش و تبیین حماسه ی عظیم عاشورا و بیداری مردمی که در غفلت خفته بودند فراهم نمودند.از این شبهه کننده سوال می کنیم: چرا از شهدا نگوییم؟ شهدا براستی چه کسانی هستند؟ آنها که رفته اند! چه نقشی در زندگی ما می توانند ایفا کنند؟ این ها سوالاتی جدی و حیاتی است و در اذهان بسیاری از دوستان و دشمنان مبهم است.و پاسخی باید شایسته و در خور شهدا و منطبق با منابع دین با استمداد از ارواح پاک شهیدان در چند شماره به این مهم پرداخته و جای مطالعه , تفکرو تجربه را برای مخاطب محترم باقی می گذاریم.شهادت یعنی: مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس که در مکتب اسلام "جهاد" نام دارد.امیرمومنان علی علیه السلام در نهج البلاغه فرموده اند: اِنَّ الجِهادَ بابٌ من اَبوابِ الجنة فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ اَولیائهِ. همانا جهاد دری از درهای بهشت است .دری که خداوند به روی همه نگشوده است.هر فردی لیاقت ندارد تا باب جهاد بر او گشوده شود.خداوند باب جهاد را بر رویی دوستان خاص خود, مجاهدین می گشاید.و این مجاهدین بالاترین اولیاء و دوستان خداوند هستند؛ زیرا مجاهدین را حضرت مساوی با « خاصّة اولیاء الله» می شناسند. بهشت را درهای بسیار است. اما شهدا از درهای خاص وارد می شوند. زیرا, در آن عالم درجات است نه طبقات. هر کس به حسب درجه ی ایمان و تقوایی که در این دنیا کسب نمود, در آن جهان دری به رویش گشوده می شود.هر کسی در مرتبه ای پاک است یکی حسادت ندارد,یکی حرص ندارد,آن دیگری بخل ندارد,و آن دیگری اهل گناه نیست. اما شهید و مجاهد پاکترین پاکان است.زیرا پا روی هستی خود نهاده و خداوند نیز وعده داده که با ریختن اولین قطره ی خون پاک می شود.آری مجاهدان آن خاصان الهی اند که باب ورودشان نیز متفاوت است.آیا شهدا غبطه ندارند! شهیدان تمام دارایی خود را در طبق اخلاص نهاده و از میان تمام معامله گران, خداوند را طرف معامله قرار داده اند. بقیه ی مردم عمر و هستی و دارایی خود را صرف چه راههایی می کنند! طرف های معامله در عالم بسیار است.در جای دیگر امیرمومنان علیه السلام, جهاد را به زره تشبیه نموده اند: دِرعُ اللهِ الحَصِینة : جهاد, زره نفوذ ناپذیر خداست. شهید سپر است که از ورود ضربات بر پیکر دین جلوگیری می کند. شهید سپر الهی است.آیا وصفی باشکوه تر از این و شأنی عالی تر از این برای انسان می توان یافت!

نشاط شهید و شهادت

آن روحیه ی خاصی که در مسلمانان صدر اسلام بسیار به چشم می خورد با چه تعبیری باید بیان کرد! رساترین تعبیر برای آن روحیه" نشاط شهادت" است(شهید مطهری-قیام و انقلاب مهدی- ص 80) آنگاه که رسول خدا مژده ی شهادت را به امیرمومنان (ع)وعده دادند,از علی علیه السلام سوال کردند: در آن وقت صبر تو چگونه خواهدبود؟ پاسخ دادند: یارسول الله! اینجا جای صبر نیست.جای شکر و سپاس است. معنی نشاط شهادت را در این سخنان درمی یابیم.علی ابن ابیطالب به امید شهادت زنده بود.اگر این امید را از او می گرفتند خیری در زندگی نمی دید.زندگی برایش بی معنی و بی مفهوم بود.(همان ص 81)پس آرزوی شهادت در دل و دعا و طلب شهادت در اصل معادل طلب نشاط برای زندگی است. آنکس که عشق به شهادت را در جان خود می پرورد, در اصل نشاط را در جان خود زنده می کند.نشاطی از جنس " بهجت و سرور دل" علاوه بر امیرمومنان, در بسیاری دیگر از افراد آرزوی شهادت را می توان دید.آرزوی شهادت از دعاهای رایج و مکرر مسلمانان در صدر اسلام بوده است و حکایات بسیار از آنها در تاریخ اسلام ذکر شده است. در ادعیه ی رسیده از ائمه علیهم السلام این موضوع به چشم می خورد. در دعاهای شبهای ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اَللهُمَّ برحَمتکَ فی الصّالِحین فَاَدخِلنا وَ فی عِلِّیین فَارفَعنا وَ قتلًا فی سَبیلکَ مَع وَلیکَ فَوَفِّق لَنا»شهید و آن کس که براستی آرزوی شهادت دارد( نه صرفا لقلقه ی زبان و شعارو ادعا) منطق و اندیشه ای عالی دارد.صرفا به طمع بهشت طلب شهادت نمی کند. بلکه از طرفی آرزوی لقای پروردگار را دارد درآن حالت و خلعت و لباسی که خداوند دوست دارد: و آن جامه ی شهادت است بخاطر دفاع از آرمان های الهی؛ و از طرفی روحش روح اصلاح و سازندگی است. جان باختن برای اصلاح امت و تقویت آرمان های الهی .طبیعی است که طرز فکر طالبان حقیقی شهادت با سایر مردم متفاوت باشد.چرا که منطق انسان های معمولی, بر محور منافع و مصالح فردی و تکاپو برای بیشتر داشتن و برتر از بقیه بودن در زندگی مادی است.و این دو دسته مسلم است که روش زندگی شان متفاوت باشد.بفرموده ی شهید مطهری, منطق شهید سوختن و احیا کردن است.منطق حل شدن برای احیا و زنده شدن جامعه است. یعنی شهید حتی برای زنده شدن خود نیز نمی سوزد, بلکه سوختنی در سطح عالی تر است.نه برای نفس خود بلکه بخاطر اجتماع می سوزد و روشن می کند. با این وصف, شهید مقدس ترین واژه هاست و شهادت عالی ترین هدف.شهادت عالی ترین تکامل برای یک انسان است.

 


موسی مباشری ::: چهارشنبه 90/11/5::: ساعت 3:21 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 16
بازدید کل : 181404
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره خودم ::.
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
پایگاه اطلاع رسانی مباشر
.:: لینک دوستان ::.
.:: لوگوی دوستان::.

.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
مرکز نشر فرهنگ شهادت
مرکز نشر فرهنگ شهادت شیراز
مرکز نشر فرهنگ شهادت