سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پایگاه اطلاع رسانی مباشر
حسود را دوستی نیست . [امام علی علیه السلام]
 
 

سردار مخلص و پرافتخار اسلام سپهبد پاسدار حاج قاسم سلیمانی(ره)

 

جزییات شهادت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی در عراق/ بیانیه پنتاگون: به دستور ترامپ سردار سلیمانی را ترور کردیم + عکس و فیلم

قاسم سلیمانی فرزند حسن سلیمانی در 20 اسفند 1335 در روستای قنات ملک از توابع کرمان بدنیا آمد. وی در 12 سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و در همان سال‌ها نیز فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز کرد   .

وی پس از پیروزی انقلاب، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او در ابتدای جنگ فرماندهی دو گردان از نیروهای کرمانی را برعهده داشت تا اینکه با پیشنهاد شفاهی سردار شهید حسن باقری، تیپ جدیدی از نیروهای کرمان را تشکیل داد که اندکی بعد در زمستان سال 61 به لشکر 41 ثارالله ارتقا یافت که شامل نیروهایی از کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان می‌شد.

وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت‌ امر خود در عملیات‌های زیادی از جمله، والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5 و تک شلمچه حضور موثر داشت.

لشکر 41ثارالله را باید جزو لشکرهای خط شکن سپاه در سال‌های دفاع مقدس نامید که نیروهای آن نقش بسزایی در عملیات‌های بزرگی مثل والفجر8، کربلای5 وداشتند.

اگر برای بسیاری از همرزمان قاسم سلیمانی، جنگ در تابستان سال 67 به پایان رسید، ولی برای او آغاز دوران جدیدی در میادین نبرد بود.

وی به واسطه حضور مدر مرزهای شرقی و سابقه مبارزه با اشرا و باندهای مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان، در سال 1376 از سوی حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای، فرماندهی کل قوا از کرمان به تهران فراخوانده و مسئولیت نیروی قدس سپاه به او سپرده شد.

از جمله نقاط درخشان فرماندهی سردار سلیمانی بر نیروی قدس، تقویت حزب‌الله لبنان و گروه‌های مبارز فلسطینی بود که نمود عینی آن را در نبردهای متعددی ازجمله جنگ 33روزه حزب‌الله لبنان و رژیم صهیونیستی و پیروزی مبارزان فلسطینی در جنگ 22 روزه غزه علیه ارتش مجهز اسرائیل دیدیم.

در واقع قاسم سلیمانی توانسته بود استراتژی جمهوری اسلامی یعنی کمک به گروه های مبارز علیه اسرائیل را به خوبی دنبال کرده و هر روز در این مسیر گام های دیگری بردارد.

قاسم سلیمانی در سال 1389 با حکم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا با یک درجه ارتقا به درجه سرلشکری نائل آمد اما هنوز هم در افکار عمومی همه او را «حاج قاسم» می‌خوانند.

اما این پایان ماجرا نبود. با توطئه جدید غرب و پشتیبانی مالی کشورهایی مانند عربستان سعودی، که به شکل‌گیری گروهک‌های تروریستی تکفیری اعم از داعش و جبهه‌النصرة در منطقه انجامید، قاسم سلیمانی ماموریتی تازه یافت و آن هم مقابله با این تهدیدات در دو کشور عراق و سوریه بود.

سلیمانی در عراق«حشد الشعبی» و در سوریه «بسیج مردمی» (قوات دفاع وطنی) را شکل داد و با کمک آنها و هدایت و مشاوره نیروی قدس سپاه، طی 6 سال، بساط تروریست‌ها در این دو کشور تقریبا جمع شد.

در واقع باید این طور گفت که او و نیروهایش که با درخواست رسمی دولت‌های سوریه و عراق، به این دو کشور رفتند، مانع سقوط دمشق و بغداد شدند و هم او بود که با سفر به مسکو، نقش بسزایی در همراه کردن روسیه و پوتین برای ورود به میدان نبرد سوریه داشت.

شاید یکی از اهداف اصلی دشمنان برای سقوط سوریه، قطع کردن ارتباط ایران و حزب‌الله لبنان بود ولی با شکست داعش و نقش آفرینی نیروی قدس در سوریه و عراق، یک حلقه مستحکم به نام حلقه مقاومت تشکیل شد و زنجیره ایران، عراق، سوریه و لبنان و فلسطین را به هم متصل کرد.

جای تردید نیست که این موضوع خلاف خواست آمریکا و اسرائیل است ولی با فرماندهی «قاسم سلیمانی» در عمق میدان و تشکیل بسیج مردمی در سوریه و عراق این موضوع به واقعیت بدل گشت و اتحادی از جنس پاسداران، فاطمیون، زینبیون، حیدریون و ایجاد کرد.

نقش بی‌بدیل سردار سلیمانی در مدیریت منطقه و مقابله با دشمنان، القابی چون «قدرتمندترین فرد خاورمیانه» و «کابوس اسرائیل» را از سوی آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها، برای او به دنبال داشته است.

حضور موثر حاج قاسم در صحنه مبارزه با داعش و  شکست این توطئه‌ صهیونیستی در منطقه باعث شد تا در اسفندماه 1397 نشان ذوالفقار بعنوان عالی‌ترین نشان نظامی ایران از سوی فرمانده معظم کل قوا به سردار سلیمانی اهدا شود.

سرانجام این فرمانده خستگی‌ناپذیر جبهه‌های حق علیه باطل سحرگاه روز جمعه 13 دی‌ماه 1398در حمله بالگردهای آمریکایی به خودروی حامل وی در اطراف فرودگاه بغداد، شهد شیرین شهادت را سر کشید و به یاران شهیدش پیوست.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


موسی مباشری ::: شنبه 98/10/14::: ساعت 11:36 صبح
 

سردار شهید محمد فتح اللهی(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه= شهید محمد فتح اللهی متولد سال 1345 از فرماندهان اطلاعات عملیات تیپ جوادالائمه لشگرهمیشه پیروز25 کربلا در 15 فروردین ماه سال65در منطقه عملیاتی والفجر 8 و درادامه فتح، و پاک سازی شهر فاو عراق در اثر اثابت ترکش خمپاره از ناحیه سر بشدت مجروح ،و به فوز عظمی شهادت نائل گشت. از این شهید بزرگوار تنها یک دختر به یادگارمانده است که بعد از هشت ماه از شهادت آن سردارپاه به عرصه وجود گذاشت
برگرفته از http://ikuhsar.blogfa.com به نقل از نیوزنکا

سخن = اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی
حمد و سپاس خدای عالمیان را، خدائی که به ما لطف کرد و ما را مسلمان قرار داد
و خدائی که کرم فرمود و نعمت بزرگ انقلاب و رهبری بزرگوارش را به ما عطا فرمود
خدائی که نعمت بزرگ جنگ را ارزانی داشت و سلام بر آقا امام زمان(عج) و نایب بر حقش و سلام بر پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ع) و تمامی انبیاء و سلام بر ائمه اطهار(ع) و تمامی شهیدانوصیت نامه خود را در حالی می نویسم که با توجه به کثرت گناه و دوری از خدا هیچگونه لیاقت کشته شدن در راه حق را در خود نمی بینم.
اما از دیگر امید به رحمت بیکران خداوند مرا بر آن وا داشت که شاید خداوند ما را قبول کند.
و اما همانطوری که می دانید بزرگترین مسئله انقلاب جنگ است و امام عزیز نیز بارها بر تقویت جبهه ها تاکید فرمودند و اما سخن امام، سخن تمام شهیدان است و سخن شهیدان هم همین است که جبهه‌ها را باید حفظ کرد و اینطور نیست که دوست و آشنائی از ما شهید بشوند. دیگر احساس مسئولیت نکنیم بلکه هر فرد از افراد رزمنده که به جمع شهیدان می پیوندند، مسئولیت نفرات پشت جبهه را زیادتر می‌کند و پر کردن جبهه‌ها نیز واجب کفائی است. خلاصه اینکه باید به فرمان امام امت لبیک گفت نه تنها در این مورد بلکه در هر پیشامدی که ممکن است برای انقلاب پیش آیدهمانطوری که تاکنون تمامی جریانات و خطوط انحرافی که در مقابل حرکت مردم قرار گرفته با یاری خداوند به رهبری امام به شکست کشیده شده می‌شود و انشاالله به یاری خداوند و با همکاری امت حزب الله این جنگ با پیروزی کامل اسلام و مسلمین خاتمه می‌یابد و امت حزب الله آماده می گردند تا برای آزادی قدس و کعبه از چنگ صهیونیسم قیام کنند و زمینه ظهور امام عصر(عج) را فراهم آورند.
اما، ای پدر و مادر عزیز و بزرگوارم مرا حلال کنید، شرمنده‌ام که از ابتدای زندگیم جز مزاحمت چیز دیگر برایتان نداشتم و نتوانستم برایتان کاری کنم از شما عاجزانه می‌خواهم برای آمرزش گناهانم دعا کنید و در مرگم صبر را اختیار کنید و از خدا بخواهید مرا جزء زمره شهیدان قرار بدهد.
مادر عزیز و مهربانم! بعد از مرگم زیاد گریه نکن و صبر اختیار کن و همیشه امام را دعا کن. مادرم نمی‌گویم گریه نکن، بکن. زیرا امام ما فرموده گریه کردن بر شهید زنده نگه داشتن نضهت است .گریه کن برای آقا ابا عبدالله الحسین (ع) با آن مردم بی وفای کوفه گریه برای حضرت زینب سلام الله علیها کن که بعد از شهادت 72 تن از یاران با وفای امام حسین (ع) هم سرپرست کودکان و یتیمان بود و هم بعد از شهادت امام حسین (ع) می بایستی نقش امام حسین(ع) را ایفا می‌کرد.
و اما ای خواهران و برادران یزید شراب می خورد و می خواست بر اهالی مجلس سخنرانی نماید که ناگه زینب(س) در مجلس یزید چنان سخن گفت که مجلس را بر علیه یزید شورانید و در آخر از تمامی دوستان و آشنایان و تمامی کسانی که حق بر گردن من دارند تقاضای بخشش می‌کنم و از همه می‌خواهم برای پیروزی رزمندگان اسلام و سلامتی امام و روحانیت مبارز دعا کنند.
در پایان بنا بر وظیفه شرعی و سنت رسول الله اینجانب محمد فتح الهی دارای شماره شناسنامه 409 متولد 1344 روستای کوهسار کنده، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نکا وصی خود را پدر و مادرم و ناظرین را عمو و دائی خویش می‌دهم هرچند که از مال دنیا چیزی ندارم.
به امید پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه های نور علیه ظلمت
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
برای فتح کربلا پیش بسوی جبهه‌ها. برگرفته از http://www.defapress.ir

-

شهادت:والفجر 8 - 15/1/65
مزار شهید:کوهسار کنده

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: یکشنبه 97/10/2::: ساعت 8:37 صبح
 

شهید اسماعیل افراسیابی(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه=  اسماعیل افراسیابی» دومین شهید خانواده افراسیابی است
که چند ماه پس از ازدواج به جبهه رفت.
اسماعیل از نویسندگان ورزشی خوب و از همکاران
رهبر انقلاب در روزنامه جمهوری اسلامی بود و با
شرکت در عملیات فتح‌المبین در سال 1360 در دشت عباس
به شهادت رسید؛ شهید اسماعیل افراسیابی
در این عملیات موفق می‌شود به همراه دوستانش پل
رفائیه را بعد از 24 ساعت محاصره به تصرف خود
برگفته ازhttp://yademanisar.ir .در آورند و زمینه موفقیت‌های بعدی عملیات فتح‌المبین را فراهم کنند

 -

خاطره=یکی از بچه محل ها به شهید بهشتی توهین کرده بود که گرایش به سازمان مجاهدین داشت. با چند تا از بر و بچه ها تصمیم گرفتیم که او را بزنیم و از محل بیرونش کنیم. حاج اسماعیل که شاگرد شهید بهشتی بود، قضیه را فهمید. جلوی ما را گرفت و گفت: شما حق ندارید کسی رو بزنید. اگه حرف دارید، برید بزنید، با منطق باهاشون برخورد کنید... خودش رفت و با او حرف زد و او هم از کرده خود پشیمان شد. برگرفته از کتاب افراسیابی

شهادت:عملیات فتح المبین، دشت عباس - 14/1/61
مزار شهید:تهران، بهشت زهرا سلام الله علیها، گلزار شهدا

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: یکشنبه 97/10/2::: ساعت 8:35 صبح
 

سردار شهید حاج ابوالحسن کریمی(شهید ترور )

زندگینامه= شهید حاج ابوالحسن کریمی دردشتی در سال 1327 هجری شمسی در یک خانواده مذهبی از قشر متوسط جامعه در شهرستان لاهیجان چشم به جهان گشود .
او ازهمان دوران کودکی و به هنگام تحصیل علم علی رغم محیط فاسدی که رژیم ستمشاهی ساخته بود، راه خود را که همان راه اسلام وقران بود به درستی شناخت و به نیکویی پیمود .
در سال 1346 موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد و در همان سال با موفقیت در کنکور سراسری به دانشگاه تهران راه یافت و در رشته اقتصاد به تحصیل مشغول شد و جهت آشنایی با مبانی اقتصاد اسلامی نزد اسلام شناسان بر جسته حوزه از جمله شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی فرا می گیرد.
شهید کریمی در اواخر سال 1346 به علت شرکت در تظاهرات تشیع جنازه شهید غلامرضا تختی شرکت و چند ماه در زندان قزل قلعه محبوس گردید . ایشان درسال 1350 به علت فعالیت علیه جشنهای2500 ساله شاهنشاهی و پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی(رض) بین دانشجویان در خوابگاه امیر آباد تهران دستگیر و بار دیگر زندانی می گردد اما این بار فرصتی برای وی بود که با چهره های برجسته ای همانند حجت الاسلام جعفری گیلانی و حجت السلام هاشمی رفسنجانی و مرحوم آیت الله ربانی شیرازی آشنا شود و توان بیشتری برای ادامه مبارزه کسب نماید .
او در طول دوره تحصیلات دانشگاهی با شرکت در جلسات تفسیر قرآن مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی درمسجد هدایت تهران کوشید تا از طریق کسب ره توشه های زنده قرآنی خود را جهت تداوم مبارزه مکتبی مجهز و مهیا سازد. همچنین بعدها مدتی در مدرسه علمیه حقانی قم که دارای جایگاه خاصی در نشر مسایل انقلابی در حوزه بود و بزرگانی چون شهید صدوقی و شهید بهشتی سرپرستی آنجا را بر عهده داشتند به تدریس زبان انکلیسی مشغول بود .در اردیبهشت سال 1357 به جهت رهبری مبارزات مردم مسلمان گیلان دستگیر و در زندان رشت محبوس گردید و در آبان ماه همان سال بر اثر فشار مردم آزاد گردید . او بارها در سخنرانی هایش قبل از انقلاب از حضرت امام به عنوان بزرگ مرجع عالیقدر شیعه یاد می کرد . شهید کریمی مطالعه و قرائت قرآن و نهج البلاغه و روایات و احادیث از برنامه های روز مره اش بود . شهید کریمی در مدت اندکی به پشتوانه آگاهیهای بالایش از علوم عربی ، منطق و تا سطح رسایل و مکاسب در نزد اساتید علمیه قم به حدی رشد نمود که شگفتی آنان را برانگیخت .
او نسبت به محرومین و مستمندان با نهایت فروتنی و افتادگی برخورد می کرد اما هیچگاه به متنفذان و قدرتمندان طاغوتی روی خوش نشان نمی داد و حاضر نبود به خاطر تامین رضایت عده ای مصالح انقلاب و مردم را نادیده بگیرد او در مدت بیش از سه سال در مسئولیت، فرماندار لاهیجان و دادستانی دادگاههای انقلاب اسلامی استان انجام وظیفه نمود و در طول این مدت دیناری از حقوق ماهیانه اش چیزی مطالبه نکرد تا صرفاً کمکی به انقلاب اسلامی و مردم آن باشد . شهید بزرگوار با توجه بهاندوخته های دینی و علمی و تجارب و تخصص و مسئولیت های اداری ، به مطالعه دقیق و نوشتن نیز انس و الفتی داشت و این علاقمندی باعث گردید تا کتابهای متعددی در زمینه های معارف اسلامی به رشته تحریر در آورد . کتابهای جلوه گاه درد ، هشدارهای امام علی علیه السلام به جامعه انقلابی ، آموزش زبان عربی و اوضاع سیاسی و مذهبی گیلان از نوشته های وی می باشد .
ابوالحسن کریمی دردشتی سرانجام در غروب روز سیزدهم فروردین سال 1365 در نزدیکی مسجد ( تکیه بر) لاهیجان مورد تهاجم مسلحانه شب پرستان منافقین کور دل قرار گرفت و با اصابت چند گلوله به ایشان و با حالت سجده ای خونین به ملاقات حق شتافت . برگرفته از http://shahedanezaman.ir

سخن=  قسمتی از وصیت نامه
تثبیت و تعمیق ارزشهای انسان ساز اسلام در جمهوری اسلامی شدیداً به وجود و حضور علمای عالم و صالح در خط امام نیازمند است، خدایا چنان کن، که حرف مرا بفهمند. خدایا چنان کن که به جای آن که دشمنی کنند، احساس دوستی نمایند، و از ما آیینه بگیرند و فریادها ما را به عنوان هشدار و تذکر دریابند.
...قرار نیست که ما بمانیم و ارزش‌ها محو شود قرار است ما محو شویم و ارزش‌ها بماند.برگرفته از http://shahedanezaman.ir

خاطره= ابوالحسن انسانی بود ساده، اینقدر ساده که هیچ‌کس باورش نمی‌شد،‌ او فرماندار لاهیجان است، یکبار در راهروی فرمانداری پیرزنی از او سراغ اتاق فرماندار را گرفت؛ کریمی با مهربانی به او گفت:«مادرجان! من خودم فرماندار هستم، بگو ببینم چه کاری داری؟»
اما پیرزن باور نداشت، در ذهن او همان تجملات و چهره خشن فرمانداران رژیم پهلوی بود، به همین علت به او گفت:«پسرجان! شوخی نکن». آن روز ابوالحسن متواضعانه مشکل پیرزن را حل نمود.برگرفته از http://shahedanezaman.ir

شهادت:نزدیکی مسجد (تکیه بر) لاهیجان - 13/1/65
مزار شهید:

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: یکشنبه 97/10/2::: ساعت 8:33 صبح
 

سردار شهید محمد (رستم) دیدگانی(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه= اول فروردین سال 1335 فرزندی در گاخٌس دیده به جهان گشود که اسم مشهورش محمد بود.اگر چه در شناسنامه نام او را رستم نوشته بودند و من برادر بزرگتر محمد بودم با اختلاف یکسال و چند ماه ...البته کار ثبت و احوال مثل امروز دقیق نبود ,با گذشت روزها و هفته ها و ماهها ,شاید یکسال چند ماه بعد خداوند فرزند پسر دیگری به این خانواده عطاء کرد که اسمش را رضا صدا میکردند. نام پدرمان جعفر و نام مادرمان سیده هاجر بود. برگرفته از http://shahid1.pngdidegani.blogfa.com

سخن=  بسم الله الرحمن الرحیم
هان، ای زندگان آگاه باشید که قافله ی مرگ همچنان در مقصد نیستی در حرکت است.و شما نیز به زودی بدان ملحق خواهید شد.
گویا می بینم روزی را که گرد باد هول قیامت، بر جانها فرو نشسته و طوفان مکافات به غریدن گرفته است… و انسانها را که در چهره هایشان گرد شماتت و پشیمانی نشسته است…
آنچنان که گروه گروه گرد هم انجمن کرده اند و با حسرت و ذلت از روزگاری سخن می رانند که نامش دنیا بود و همه ی هیاهویش مشتی خاطره….
بیدار باشید تا بتوانید جسورانه مرگ را انتخاب کنید قبل از آنکه در چنگال مخوفش گرفتار شوید و بمیرید قبل از آنکه بمیرید.
الا ای اهل زمین…
مسیر زندگیتان پر است از راه نشانها و سر چشمه ها ی زلال و جوشان، پس چنان جام ها را سر کشید که فردا در صحرای سوزان و عطش زای محشربتوانید جان به در برید.
امروز توشه ها معین است و مجال فراوان، بدون درنگ هجوم برید و بربایید هر آنچه را بر شما تکلیف کرده اند.
این وصیت بر همگان است، هر آن کس که پیام مرا می شنود.
مبادا بر کشته ای از پویندگان راه خدا، آه و حسرت بکشید و در افسوسش دل بسوزانید و بر مشیت حضرت حق خشم بگیرید. چه بدرستیکه همه چیز به غیر از خدای سبحان باطل است.
ای کاش صحنه مرگم، چنان پرداخته شده باشد که تکه تکه گوشت تنم همچون ذره ذره جانم در این معراج الهی حضور یابد…تا ذرات خاک شده ام سوار بر بادهای هجوم قیام،
در پهنه ی گسترده ی زمین منتشر گردد و در لحظه لحظه ی زمان بر مظلومین و ستمدیدگان عالم هی زنند.
قد قامت الصلاة…
در ضمن هر انچه از من در این دنیا باقی می ماند,به برادرم واگذار نموده,تا در راه دین خدا صرف نماید. برگرفته ازhttp://shahadatsara.ir

-

شهادت:12/1/61
مزار شهید:

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: یکشنبه 97/10/2::: ساعت 8:31 صبح
 

ماشاالله رنجبر(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه= شهید ماشالله رنجبر بافقی در فروردین ماه سال1336 در محله سهل ابن علی (ع) واقع در خیابان شیخ محمد تقی بافقی چشم به جهان گشود.
پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان خلد برین شد و تحصیلات ابتدایی را تا کلاس ششم ادامه داد و پس از آن ترک تحصیل کرده و به کار مشغول شد.
در سال 1354 به خدمت سربازی اعزام شده و دوره خدمت سربازی را در پادگان ارتش در شهر شیراز گذرانده و در سال 1356 دوره خدمت سربازی را به پایان رسانده است .
در سال 1357 پس از گذراندن دوره آموزش فشرده در کرج و کسب رتبه اول به عنوان انتظامات شرکت سنگ آهن مرکزی ایران_بافق مشغول به کار شد.
در پاییز سال 1359 بلافاصله بعد از حمله عراق به ایران برای گذراندن دوره احتیاط سربازی به جبهه اعزام شده و مدت چهار ماه در جبهه های حق علیه باطل به عنوان خدمه توپ 106 جنگیده است.
در سال 1358 ازدواج نموده دو پسر و یک دختر حاصل این ازدواج می باشد .
شهید ماشاالله رنجبر در تاریخ 5 فروردین ماه سال 1366 برای چهارمین مرحله در قالب نیروهای بسیجی به جبهه شلمچه اعزام شده ودر تاریخ 11 فروردین بر اثر اصابت ترکش به چشم چپ به شهادت رسیده است.
در تاریخ 17 فروردین ماه توسط مردم همیشه در صحنه شهر بافق تشییع و در گلزار شهدای امامزاده عبدالله در دامن خاک آرام گرفته است .
امید است ما امانت داران صالحی برای شهیدان باشیم .
روحش شاد ویادش گرامی باد.

-

 

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: یکشنبه 97/10/2::: ساعت 8:28 صبح
 

سردار شهید خداداد اندامی(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه=  در تاریخ سوم مرداد سال 1337 در یکی از روستاهای کوهستانی به نام گنجیگان از توابع بخش زیدون بهبهان در خانواده ایی مذهبی به دنیا آمد. بعد از اتمام دوره ی ابتدائی و دریافت کارنامه قبولی، به علت فقر مالی و نبود امکانات موفق به ادامه تحصیل نگردید، لذا در کارهای روزمره جهت امرار معاش زندگی به پدرش کمک می نمود. در سال 57 به خدمت سربازی اعزام گردید. چون خدمت ایشان با شروع انقلاب شکوهمند اسلامی ایران مصادف گردید شهید اندامی پس از طی دوران آموزشی به اهواز منتقل شد و در اشکر 92 زرهی مشغول بخدمت گردید در پادگان باتفاق سایر فرزندان انقلاب برنامه های مذهبی داشت و در این رابطه چندین بار تحت تعقیب مزدوران طاغوت قرار گرفت که با آن استعداد و ذکاوتی که داشت توانست خود را نجات دهد. بعد از فتوای امام که فرمودند سربازان باید پادگانها را خالی نمایند شهید اندامی اولین سرباز وظیفه بخش زیدون بودند که به امر امام از ادامه خدمت سربازی و پیروی از طاغوت روی گردانید و برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به اقیانوس بیکران ملت مسلمان ایران پیوست. شهید اندامی علاقه خاصی به امام (ره ) داشتند تا جایی که همیشه تاکید داشتند باید باید مسلمین فرمایشات امام را ادامه رساله شریفه ایشان بدانند وحتی دروصیت نامه اش می گوید:” افتخاردارم که حیاتم در زمان امام خمینی بوده و بفرمان ایشان قدم به جبهه گذاشته ام چون ایشان ازسلاله پاک پیامبراسلام حضرت محمد(ص) و رهرو سید الشهداحضرت امام حسین (ع) می باشند.” شهید اندامی از اولین افرادی بود که به اتفاق معلم شهید موسی قناطیر شروع به تشکیل بسیج در زیدون نمودند و نیروهای جوان و مذهبی را به فراگیری فنون نظامی آشنا ساختند. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و هجوم بعثیان کافر به مملکت اسلامی ایران شهید اندامی همه برنامه ها و کارهای زندگی را رها نموده و سراسیمه به جبهه های حق علیه باطل شتافت و در کناردوست دیرینه خود سردار شهید عبدالعلی بهروزی رزمندگان اسلام را در منطقه جنوب فرماندهی نمودند. شهید اندامی در منطقه جنگی شوش با تفاق همرزم و به گفته شخص شهید (استادش) شهید بهروزی و چند تن از سرداران بزرگ اسلام شروع به فعالیت در جهت تشکیل یگان رزمی نمودند و توانستند در کوتاهترین زمان تیپ 17 قم و سپس تیپ 15 امام حسن (ع) راسازمان داده بعنوان یکی از بهترین یگانهای رزمی منطقه جنوب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی نمایند. سرانجام در تاریخ 10/1/1363 به اتفاق جمعی از سرداران تیپ امام حسن مجتبی (ع) در منطقه جزایر مجنون بوسیله هواپیماهای مزدوران عراقی بمباران و به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه خدا بود رسیدند. تنها یادگار شهید اندامی یک فرزند دختر می باشد. برگرفته از وب سایت موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا

سخن= فرازی از وصیت نامه شهید « ... حسین جان من در روز شهادت تو و یاران و فرزندانت از خدایت که منشأ تمام هستی در خواست پیوستن به تو را کرده ام و اکنون که در دنیا سعادت زیارتت را نداشته ام پس در آخرت نزد پروردگارت شفیعم باش و واسطه ام باش برای نزدیک شدن به اهل بیت مطهرت ... پروردگارا تو خود با لطف و کرمت عبادات ناچیز ما را بپذیر و با بخشش و رحمتت گناهان بیشمار ما را عفو بگردان خداوندا آنطور که باید تو را و بندگان مقربت نتوانستم درست و آن طور که خواسته ای بشناسیم و این خود یک گناهی است ولی چون به رحمتت دل بسته ایم از کرمت امیدوارم و اکنون که به خواست تو زندگی چهار یا پنج ساله ام را به پایان می رسانم خودم را در حرکت خمینی یافته ام و خودم را مدیون او که گمشده ام را بازیافته ام میدانم ... » برگرفته از http://qm313.com کاری از تیم دفاع مقدس قبیله منتظربه نقل از سایت راسخون و عاشورائیان

-

شهادت:جزیره مجنون - 10/1/63
مزار شهید:بهبهان

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: شنبه 97/10/1::: ساعت 8:22 صبح
 

سردار شهید حسین املاکی(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه=  فرمانده شهید حسین املاکی،فرزند رحمت الله ،در روستای “کولاک محله” از توابع شهرستان لنگرود در استان گیلان به دنیا آمد.تولد او با ایام عاشورای حسینی مصادف بود پس نامش را «حسین» نهادند.حسین چهارمین فرزند خانواده بود.در کودکی جهت فراگیری قرآن کریم به مکتب خانه رفت و خواندن قرآن را فراگرفت.تحصیلات ابتدائی را در دبستان مصباح کومله به اتمام رسانید. در همان کودکی فردی پر تلاش وکوشا بود و تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه دکتر معین آغاز کرد. در کنار تحصیل در امورکشاورزی به خانواده کمک میکرد. پدرش درموردخصوصیات اخلاقی وی درنوجوانی چنین میگوید:”پسری آرام بود و آزارش به کسی نمی رسید. در عین حال درس خوان و با انضباط بود و برای انجام فرائض یومیه به مسجد می رفت.”دوران متوسطه را در دبیرستان خدمات بهداشت لنگرود مشغول به تحصیل شد. در سالهای آخر دبیرستان با اهداف انقلابی امام آشنا شد و مبارزات مخفی با رژیم پهلوی را آغاز کرد و در اوایل نهضت فعالانه در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می جست. بعد از پیروزی انقلاب در مبارزه با ضد انقلاب و منافقین واشرار داخلی فعالیت چشمگیری داشت.بعد از اخذ دیپلم در58/6/20 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لنگرود در آمد و به عنوان مسئول اکیپ مشغول خدمت شد.
مدتی مسئول تربیت بدنی سپاه لنگرود بود. چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی در شهریور 59 به همراه اولین نیروهای اعزامی استان گیلان به سوی جبهه شتافت و در سرحدات مرزی قصر شیرین و سر پل ذهاب مستقر گردید. از 28 خرداد 1360 لغایت 18 شهریور 1360 نیز به عنوان عضو رسمی سپاه در تیپ کربلا مشغول خدمت شد. در سال 1361 در عملیات رمضان حضور یافت و بعد از آن عملیات به همراه هفت نفر از همرزمان لنگرودی خود وارداطللاعات-عملیات تیپ کربلا شد و بعد از یک دوره آموزش فشرده مقدماتی جهت شناسایی به خط مقدم اعزام شد.
“ املاکی در مدت حضور در جبهه در عملیات های متعدد از جمله ثامن الائمه ، فتح المبین ، بیت المقدس ، رمضان و محرم شرکت داشت.در سال 1361 تصمیم به ازدواج گرفت و مراسم عقد و ازدواج او با خانم زهرا سحری بسیار ساده و مختصر در مسجد محله بر پا شد.اما بیش از دوازده روز از ازدواج او نگذشته بود که عازم جبهه های جنگ گردید. در 19 آبان 1362 اولین فرزندش”مرضیه”متولد شد و او حدود پنج ماه پس از تولد دخترش موفق به دیدن او گردید. از 14 تیر 1361 تا 20 تیر 1364 در لشکر کربلا حضور داشت و در بدو امر مسئول محور یکم اطلاعات-عملیات و پس از عملیات محرم مسئولیت واحد اطلاعات-عملیات لشکر 25 کربلا را عهده دار شد. در این مدت نیز در واحد اطلاعات در عملیاتهای زنجیره ای ”قدس1و2” نقش بسزایی داشت. شجاعت از خصوصیات بارز او بود تا جایی که حضورش در میان همسنگرانش موجب آرامش و اطمینان می شد. هر کس با او برخورد می کرد تحولی در او ایجاد می شد . با اینکه مسئول اطلاعات لشکر بود ولی شخصا در ماموریتهای شناسایی خطوط دشمن شرکت می کرد و شناسایی هایش بسیار دقیق و قابل استناد و طرح ریزی بود. در سال 1364 دومین فرزندش راضیه به دنیا آمد. در سال 1361 به تشخیص فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،نیروهای مازندران و گیلان از هم جدا شدند . تیپ ویژه قدس کردستان با ماموریت درون مرزی علیه ضد انقلاب در منطقه عمومی کردستان و آذر بایجان غربی تشکیل شد و این ماموریت به سپاه استان گیلان واگذار گردید. در نتیجه حسین املاکی به پیشنهاد فرماندهان سپاه از جمع یاران و صمیمی خود در لشکر 25 کربلا وداع کرد و به تیپ ویژه قدس پیوست.
او با تلاش بسیار نیروهای اطلاعاتی پراکنده در یگان های مختلف را جمع آوری و واحد اطلاعات -عملیات تیپ را سازماندهی کرد.بعد از انجام عملیات “والفجر8” در منطقه عمومی فاو سایر همرزمانش از جمله سرداران شهید مهدی خوش سیرت و حسن رضوانخواه، وارد تیپ قدس شدند و به او پیوستند. آن ها فرماندهی گردان های پیاده را به عهده دار شدند و تیپ ویژه قدس در ردیف یگانهای منظم سپاه قرار گرفت و ماموریت های آفندی برون مرزی نیز به این تیپ محول گردید.شهید املاکی عملیات “والفجر9 ” را در منطقه سلیمانیه طرح ریزی کرد. پس از مدت کوتاهی تیپ به لشکر 52 قدس ارتقا یافت و عملیات «کربلای2» را در منطقه عمومی حاج عمران طرح ریزی و اجرا کرد. شهید املاکی پس از انجام عملیات های کربلای2و4 در عملیات “کربلای5” شرکت داشت و با حفظ سمت فرماندهی محور عملیاتی را در جزیره بوارین عهده دار بود. او این نقش را به خوبی ایفا کرد تا جایی که نیروهای لشکر وارد شهرک دوئیچی عراق شدند. اودر این عملیات از ناحیه فک به شدت مجروح شد و برای درمان در بیمارستان توتونکاران رشت بستری گردید. اما با اصرار فراوان از بیمارستان ترخیص شد و با همان حال به سوی مناطق جنگی رهسپار گردید. در سال1365 نیز برای چندمین بار جراحت برداشت که یک بار به بیمارستان امیر اعلم انتقال داده شد.
در همین سال بود که سلمان-سومین فرزند او – به دنیا آمد.شهید املاکی با توجه به شایستگی هایی که از خود نشان داده بود به عنوان فرمانده لشکریکم قدس و پس از مدت کوتاهی با حفظ سمت، به قائم مقامی لشکر قدس گیلان منصوب گردید.او ماموریتهای آفندی را دنبال می کرد و مستقیما به همراه گردانهای رزمی فرماندهی عملیات را به عهده داشت.باانجام موفقیت آمیز عملیات «نصر4» ارتفاع ژاژیله و شهر ماووت عراق را آزاد کردند. در این عملیات بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست راست مجروح شد ولی با همان حال در خطوط مقدم باقی ماند.در اواسط سال 1366 به هنگام انجام ماموریتی به اتفاق سردار شهید فرهاد لاهوتی“فرمانده گردان سلمان” دچار سانحه رانندگی گردید.در این سانحه فرهاد لاهوتی به شهادت رسید و او در حالی که به شدت مجروح شده بود با هلی کوپتر به بیمارستان منتقل گردید و بعد از بهبودی نسبی بار دیگر یه سوی جبهه ها رهسپار شد.
شانه دری و جاده سید صادق به تصرف نیرو های خودی درآمد.در کسوت فرماندهی لشکر در عملیات”بیت المقدس6” شرکت جست و بعد از آن در عملیات والفجر10 در منطقه عمومی سید صادق،شانه دری حضور داشت. با شکستن مقاومت نیرو های عراقی در 9 فروردین 1367 دشمن بعثی برای پیشگیری از تداوم پیشروی رزومندگان اسلام با انواع سلاح های شیمیایی منطقه را مورد حمله قرار داد که بر اثر آن تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند. دراین هنگام حسین متوجه رزمنده ای شد که ماسک ضد شیمیایی نداشت به سرعت ماسک خود را به او داد. اما خود به همراه دیگر یاران همچون اصغری خواه – فرمانده گردان کمیل- دکتر محمد حبیبی پور ، سید عباس موسوی و داود حیدری و … پس از حدود هفتادوپنج ماه حضور در جبهه به شهادت رسید.

آزادگانی که در عملیات والفجر10 اسارت رفته بودند، می گویند:«اکثر فرماندهان عراقی در برخورد اولیه به هنگام بازجویی،از آخرین وضعیت حسین املاکی سوال می کردند و در پی کسب خبر درباره او بودند.»و پیکر شهید املاکی هیچگاه به زادگاهش انتقال نیافت و در ارتفاعات بانی بنوک ماند و در زادگاهش به صورت نمادین آرامگاهی ساخته شد. از وی به هنگام شهادت دو دختر به نامهای مرضیه-پنج ساله-و راضیه-سه ساله- و یک پسر به نام سلمان-دو ساله- به یادگار مانده است.در وصف ایثار گریهای سردار همیشه قهرمان گیلان شهید حسین املاکی مقام معظم رهبری فرمودند که:قهرمان یعنی این! برگرفته از http://shoohada.persianblog.ir به نقل از سایت جشنواره سراسری قهرمان
-

خاطره= 9-ماه پس از حماسه آفرینی حسین در عملیات نصر 4، عملیات والفجر 10 شروع گشت. املاکی بر فراز ارتفاعات «بانی نبوک» در منطقه «سید صادق شاندیزی» مشغول هدایت نیروهای لشگر قدس بود که با بمباران شیمیایی عراق مواجه شد، ماسک را به صورت زد. ناگهان صدایی توجه او را جلب کرد، یکی از بسیجیان لشگر که ظاهراً ماسک خود را گم کرده بود، بر اثر استنشاق مواد شیمیایی و ترس شدید عاجزانه از حسین تقاضا نمود که ماسک خود را به او بدهد، دستان یخ زده بسیجی لباس حسین را چنگ می زد و صورت رنگ پریده اش جگر او را می سوزاند، دود سفید رنگ از گوشه و کنار بر می خاست، املاکی ماسک خود را به او داد، بوی سیر در فضا پیچیده بود، می خواست نفس بکشد، اما انگار راه گلویش را بسته بودند. سرانجام زانوانش سست شدند و بر زمین افتاد، احساس می کرد که اصلاً فراموش کرد، که چطور نفس بکشد. دیگری چیزی را نمی دید. سکوت مطلق جسم حسین را پر نمود. ناگهان .برگفته ازhttp://8saljebhe.blogfa.com .حس کرد سبک شده است درست مثل نسیم

شهادت:والفجر 10 - 9/1/67
مزار شهید:مفقودالاثر

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: شنبه 97/10/1::: ساعت 8:21 صبح
 

سردار شهید حسین اسماعیل کاخ(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه=  شهید اسماعیل کاخ از همان کودکی اعتقادی راسخ به اسلام داشت . تحصیلات ابتدایی را تا کلاس ششم در روستای زادگاهش پشت سر گذاشت . ایشان به علت مسائل خانوادگی به کرمان آمد تا از این طریق به خانواده خود کمک کرده باشد به همین علت ترک تحصیل کرد و مشغول کار شد.
با شروع فعالیت های انقلابی همیشه در تظاهرات و شعار دادن علیه رژیم پهلوی شرکت جست. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه شد تا از این طریق خدمتی به اسلام کرده باشد، در همان اوایل به جبهه غرب و جنوب رفت و نقش مهمی در عملیات ها داشت . خستگی ناپذیر بود و سری ترین اموال لشکر را نگهداری می کرد. و به قول حاج قاسم سلیمانی حسین { ابر مرد دشت جبهه های جنگ بود هم سلمان بود هم ابوذر}
سرانجام در ادامه عملیات والفجر 8 درجبهه های جنوب براثر راکت دشمن شربت شهادت را نوشید. برگرفته از http://qm313.com کاری از تیم دفاع مقدس قبیله منتظربه نقل از ساجد کرمان

سخن=  فرازی از وصیتنامه اگر ما عزم را جزم و قدم ها را استوار نمودیم و به امید آن نبرد آمدیم از دو حال بیرون نیستیم یا اینکه شهید می شویم که این افتخار ملت عزیز ما هست و آرزوی بزرگان دین ما و اگر پیروز شویم با شرف و عزت در زیر بیرق اسلام زندگی می کنیم آنچه که مسلم است ملت عزیز ما به رهبری امام امت زیر بار ذلت و خواری نخواهد رفت.
پیام حقیر به دوستان و برادران و ملت عزیز این است که امام را تنها نگذارید همینطور که تنها نگذاشتند و فرامین امام را مو به مو اجرا کنند. دولت را یاری نمائید، مادامی که امام تاکید کنند. دولت را، مجلس را، و هر نهاد دیگری را، بر ما تکلیف است که تقویت کنیم، گوش به فرمان امام باشید.
برگرفته از http://qm313.com کاری از تیم دفاع مقدس قبیله منتظربه نقل از ساجد کرمان

-

شهادت:جبهه جنوب، عملیات والفجر 8 - 8/1/65
مزار شهید:

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: شنبه 97/10/1::: ساعت 8:20 صبح
 

شهید حاج علی گروسی(شهید دفاع مقدس)

زندگینامه=  شهید حاج علی گروسی در یک خانواده مذهبی و معتقد به احکام دین مقدس اسلام در روزعیدقربان سال 1341 دیده به جهان گشودند و در دامن آکنده از محبت مادر و با نوازش های گرم پدر گرامیشان پرورش یافتند.مدت زیادی از عمر ایشان نگذشته بود که پدر بزرگوارشان دار فانی را وداع گفتند و بار سنگین پرورش جسمی و فکری شهید گروسی بر عهده مادر ارجمندش افتاد.شهید گروسی مقدمات تحصیلی خود را در مرد آباد (ماهدشت کنونی)که از توابع شهرستان کرج می باشد فرا گرفتند و تحصیلات راهنمایی و متوسطه را نیز در همانجا به پایان رساندند.در طی این مدت عشق به اسلام و احکام الهی در وجودش متبلور گردید تا اینکه پس از چندین سال مبارزات پی گیر و پردامنه روحانیون مبارز، کارگران،دانشجویان،دانش آموزان و سایر اقشار،به رهبری هوشیارانه و مدبرانه حضرت امام خمینی (ره)در سال های 1356 و 1357 شکل گرفت و به پیروزی انقلاب اسلامی منجر گردید، شهید گروسی نیز از افرادی بودند که با شرکت خود در راهپیمایی ها انجام وظیفه کردند. واز آنجایی که صدای رسا و گیرایی داشتند شعارهایی را ، تنظیم کرده و در مساجد و راهپیمایی ها قرائت می کردند.شهید گروسی از اولین کسانی بودند که به ندای حضرت امام (ره)جهت تشکیل ارتش بیست میلیونی لبیک گفته ، به کمک دیگر پاک باختگان راه اسلام و رهبری امام(ره) بسیج مرد آباد را تشکیل دادند. شهید گروسی در امور فرهنگی و اجتماعی نیز فعالیت چشم گیر و بسزایی داشتند. وقتی که سایه خوفناک جنگ تحمیلی بر سر کشور عزیز ما ایران سایه گسترد و شعله های خانمانسوز جنگ به شهرهای جنوبی ایران زبانه کشید، کلاس درس را به قصد شرکت در جهاد فی سبیل الله رها کرده، به سوی جبهه های نور علیه ظلمت رهسپار گردید. او در اکثر عملیات ها شرکت داشت. عملیات هایی چون : فتح المبین ،بیت المقدس، والفجر مقدماتی ، رمضان ، مسلم بن عقیل و ... ایشان در عملیات والفجر مقدماتی مسئولیت گردانی از تیپ سلمان فارسی را عهده دار بودند. در این عملیات بود که یکی از پاهای خود را در راه خدای تبارک و تعالی و میهن عزیز اسلامی تقدیم کردند. پس از مجروح شدن وقتی خواستند جهت مداوا او را به عقب انتقال دهند ، مانع از این کار شد و چفیه ای را برداشت و به بالای زانوی خود بست و گفت این عملیات مال من است و من باید آن را به پایان برسانم و تنها بعداز ، از حال رفتن به دلیل خونریزی بود که توانستند وی را جهت مداوا به عقبه منتقل کنند.که در آنجابودکه به فرمانده گردان برانکاردی معروف گردید ایشان طی مراقبت های ویژه پزشکی پس از شش ماه با کسب بهبودی به مرد آباد بازگشتند.در مرد آباد مسئولیت بسیج ناحیه 9 را به عهده اش گذاشتند و ایشان نیز با جدیت و فعالیت های شبانه روزی و خستگی ناپذیر خود و جمعی از دوستان اقدام به تشکیل پایگاه های مقاومت در مرد آباد و روستاهای اطراف کردند.مسئولیت ستاد نماز جمعه مرد آباد نیز به عهده ایشان گذاشته شده بود، و مدت دو سال نیز عضو شورای مرکزی ستادهای برگزاری نماز جمعه استان تهران بودند . شهید گروسی در مرد آباد عضو هیئت هفت نفره واگذاری زمین بوده و در کارهای عمرانی و فرهنگی نیز پیش قدم بودند. این شهید بزرگوار در طول فعالیت ها و تلاشهای خود در راه خدمت به میهن اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکرد، جان خود را نیز در همین راه و رضای خدا بر طبق اخلاص نهاد. ایشان بار دیگر به جبهه حق علیه باطل روانه شدند و در عملیات والفجر هشت در گردان حضرت علی اکبر(ع) در جزیره ام الرصاص مجددا جانباز گردید و در(فاو )در تاریخ 7/1/1365 به مانند مولایش امیرالمومنین علی (ع) با فرقی شکافته براثراصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت رسیدند.شهید حاجعلی گروسی همواره می فرمودند :(همه باید فدای اسلام شویم) برگرفته از http://sangar-karaj.blogfa.com

سخن=  گزیده ای از وصیت نامه شهید بسمه تعالی
وصیت نامه سردار شهید حاجعلی گروسی ای امام زمان تو شاهد باش و ببین ، وای تاریخ این ایثارگریهای خالصانه را در تاریخ ثبت کن و بدان و بازگو کن که اینها]رزمندگان[ امروز برای خاک و قدرت و ریاست نمی جنگند بلکه امروز به اسلام عزیز توسط دشمنان تجاوز شده وهدف و مقصود اینها تنها رضای خدا می باشد و تنها گناه ما این است حرف حق می گوییم و از اسلام حمایت و دفاع می کنیم. این مطلب را دشمنان اسلام و قرآن باید بدانند که دیگر به هیچ عنوان زیر بار ذلت نمی رویم و با ستمکاران تا آخرین قطره خون می جنگیم و سازش با دشمنان اسلام به فرموده رهبر عزیزمان امام امت معنی ندارد و باید که راه شهیدان را ادامه داد و جز برای رسیدن به پیروزی نهایی راه دیگری نداریم چون این درسی است که امام حسین(ع) سرور آزادگان به ما آموخت او زیر بار ذلت نرفت ، ما نیز چون پیرو او هستیم ذلت را نمی پذیریم و ما امروز همان شعاری را که امام حسین(ع) فرمود می دهیم : (فانی لا اری الموت الا سعاده والحیاه مع الظالمین الا برما)، (بدرستیکه من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ذلت نمی بینم). مطلبی را می خواهم عرض کنم که باید در این زمینه بسیار تفکر و اندیشه کرد و آن درباره رهبر عزیزمان حضرت امام خمینی می باشد که افسوس هیچ یک از ما او را نشناختیم و رازها در او نهفته که ما قدرت درک آن را نداریم و همه ما باید در او ذوب شویم چرا که او در اسلام ذوب شده است و باید خدا را شکر کنیم که بر ما منت نهاد و برای ملت محروم و ستمدیده جهت نجات از گمراهی رهبری چون امام خمینی فرستاد تا ما را بسوی حق و نجات دیگر مسلمین جهان رهبری نماید ، باشد که با رهبری این امام بزرگ پرچم اسلام در سرتاسر جهان بر افراشته شود و زمینه را جهت ظهور حضرت ولی عصر (عج) آماده نمائیم. ملت عزیز و شهید پرور ایران تا آخرین نفس از رهبر عزیز پشتیبانی کنید و سعی کنید عظمت او را دریابید و در همه صحنه ها حظور فعال داشته باشید و گوش به فرمان رهبر عزیز که هرچه فرمودند با جان و دل پذیرفته و به آن جامه عمل بپوشانید ، پشتیبانی کامل از ولایت فقیه و روحانیت در خط امام نموده و وحدت خود را حفظ کنید و در پشت جبهه به تمام مسائل بطور آگاهانه و با هوشیاری کامل شناخت کافی داشته و با آن برخورد نمائید و نسبت به مسائل اسلام و انقلاب و دین و قرآن و اجتماع خود بی تفاوت نباشید و در همه صحنه ها باید امروز حضور فعال داشته باشید چرا که هرچقدر از عمر انقلاب می گذرد نیاز بیشتر به ایثارگری و فداکاری دارد و هر کسی خواست بین مسلمین و مومنین جدایی بیندازد و مانع رشد اسلام و انقلاب گردد آن را با کمال قدرت سرکوب نمایید و فرصت به این اجنبی ها ندهید و با دشمنان درونی خود نیز به جنگ برخیزید و با خواسته های نفسانی خود مبارزه کنید و دلبستگی به دنیا و زندگی را از وجود خود دور سازید و جبهه ها را خالی نگذارید همانطور که تا کنون عاشقانه و به طور فعال در صحنه حضور داشتید ، باز هم به این عمل مقدستان ادامه دهید و اسلام عزیز را یاری نمائید نکند خدای ناکرده در رختخواب ذلت بمیرید چون امام حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد، ای جوانان عزیز آگاه و هشیار باشید مبادا در غفلت بمیرید چون امام علی (ع) در محراب شهادت شهید شد پشتیبان نیروهای رزمی باشید که امروز در خط مقدم جبهه برای یاری اسلام شبانه روز در تلاشند ، قشر جوان این مملکت باید سعی کنند آگاهی خود را نسبت به مسائل اسلام هر چه بیشتر نموده و دیگران را نیز به آن آگاه سازند . در این زمینه دولت جمهوری اسلامی هم باید سرمایه گذاری نماید مخصوصا"" دانشگاه ها و مدارس فرهنگ این جامعه اسلامی را هرچه بیشتر به بالا برد چرا که ملتی که آگاه باشد و فرهنگ اسلامی او از هر جهت پربار و غنی باشد آن ملت و آن کشور زیربار ذلت و استعمار و استثمار نمی رود ، ای مادران عزیز و ای زینبیان زمان سلام علیکم : سفارشی به شما دارم مبادا از رفتن فرزندانتان و همسرانتان به جبهه و یاری اسلام و امام جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدا و رسول الله چگونه جواب زینب را خواهید داد که تحمل مصیبت ها و سختیها و 72 شهید را نمود و شما نیز همچون زنان صدر اسلام به حدی که اسلام عزیز اجازه می دهد تلاش کنید و هم پای فرزندان و همسرانتان اسلام و قرآن را یاری کنید. و اما برادران عزیز سپاهی و بسیجی سعی کنید عملتان تنها و تنها برای رضای خدا باشد و فقط خدا را در نظر بگیرید و هر روز که می گذرد سعی کنید قدمی موثر در راه اسلام عزیز بیشتر بردارید و راه شهدای عزیز را که با شما ها بودند ادامه دهید و یاد آنها را زنده نگه دارید و جبهه ها را خالی نگذارید ، باید مشکلات را تحمل کرد چرا که رسیدن به یک هدف مقدس ،مشکلات و سختی دارد به خانواده شهدا سرکشی نمائید به هر شکلی دعاها را فراموش نکنید آنچه که ما داریم از همین دعاها داریم باید با برپایی مجالس متعدد نگذارید نام شهدا فراموش شود ، در بسیج و سپاه حضور فعال داشته باشید و قداست بسیج را حفظ کنید و اگر احیانا"" خدای ناکرده افرادی هستند که می خواهند بسیج و یا سپاه و یا دیگر نهادهای انقلاب را لکه دار سازند از خود دور سازید و به هیچ وجه فرصت جای پا پیدا کردن در این نهادهای مقدس را ندهید و بدانید که افراد فرصت طلب و سود جو در کمین هستند و ما نیز فرصت طولانی در پیش داریم ، امیدواریم انشاالله آنهایی هم که متوجه نیستند و یا ناخود آگاه به اسلام عزیز و به خون شهدا لطمه ای می زنند آنها هم متوجه شده و خداوند انشاالله همه ما را به راه صراط مستقیم هدایت کند و لحظه ای ما را به حال خود وا نگذارد. خدا می داند که این لحظه ها که چندین ساعت به عملیات باقی نمانده بهترین لحظات زندگی من در عمرم می باشد ،خدا می داند که چقدر خوشحالم ، راستی چه لحظه های شیرینی است . انگیزه من از آمدن به جبهه سه چیز است : 1-عشق به الله 2-عشق به اسلام و امام عزیز 3- عشق به شهادت فی سبیل الله. و من با امام عزیز پیمان بستم که به او وفادار بمانم زیرا که او به اسلام وفادار است و اگر مرا هزاران بار بکشند و دوباره زنده ام کنند دست از او ((امام خمینی)) بر نخواهم داشت و شهادت را برای خود سعادت می دانم و با آغوش باز به استقبال او میروم. خداوندا همانطور که پیشوای مسلمین (ع) در جنگها عبادات خود را تکرار می کرد ما هم آن را می گوئیم : (واحیی یا رب سعیدا و توفنی شهیدا) (پروردگارا زندگانی مرا سعید و مردنم را شهید بدار) برگرفته از http://www.ali-akbar.ir

خاطره= او که کمتر نامش را شنیده و از روح بزرگش گفتیم. شهید حاج علی گروسی همان کسی است که تمامی شادی خود از آزاد شدن خرمشهر را با ایمان و عقیده اش درآمیخت و در نخستین ساعات شادمانی مردم از فتح خرمشهر، خود را به بالای مسجد جامع شهر رساند و اذانی زیبا و دلنشین را برای مردم سر داد.این اذان به قدری دلنشین و زیبا بود که هنوز در یاد و خاطر مردم خرمشهر و رزمندگان حاضر در شهر به روشنی مانده است. برگرفته از خبرگزاری مهر

شهادت:فاو - 7/1/65
مزار شهید:کرج

منبع:نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی)


موسی مباشری ::: شنبه 97/10/1::: ساعت 8:19 صبح
   1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 67
بازدید کل : 185504
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره خودم ::.
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
پایگاه اطلاع رسانی مباشر
.:: لینک دوستان ::.
.:: لوگوی دوستان::.

.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
مرکز نشر فرهنگ شهادت
مرکز نشر فرهنگ شهادت شیراز
مرکز نشر فرهنگ شهادت